پس از اتمام دوره تحصیل پزشکی در دانشگاه، یک پزشک جوان همواره به این موضوع میاندیشد که: “چگونه یک پزشک خوب باشم؟” مفهوم این جمله برای یک پزشک، تشخیص صحیح، درمان مناسب و مراقبت کامل از بیمار در طول دوره درمان است. توجه به این اصول نه تنها برای پزشکان عمومی، بلکه برای پزشکانی که دوره تخصصی را میگذرانند (مانند رزیدنتهای ارتوپدی) نیز، تعیینکننده است.
بررسی جامع و سریع علائم بیمار
کار در بیمارستان در زمان تحصیل، موقعیت مناسبی فراهم میکند تا انترنهای سختکوش برای انجام رسالت سنگین خود در آینده آماده شوند. تشخیص بیماریها در هنگام اولین مراجعه، بر اساس بررسی کامل و دقیق سابقه پزشکی، معاینات فیزیکی و تحلیل تستهای آزمایشگاهی انجام شده قبلی صورت میگیرد.
یکی از متخصصان ارتوپد، از خاطره اولین معاینه خود در دوران انترنی، اینگونه یاد میکند: “یکی از اولین بیمارانی که معاینه کردم، کشاورزی پنجاه ساله با علائم سرفه، تب و کاهش وزن بود. پس از معاینه و بررسی سوابق پزشکی بیمار، به کتابهای پزشکی مراجعه کردم تا بیماری او را تشخیص دهم. بیماریهایی که احتمال میدادم وجود داشته باشند را لیست کردم؛ از جمله تب مالت. متخصص داخلی وقتی یادداشتهای مرا دید پرسید چرا به بیماری تب مالت مشکوک شدی؟ پاسخ دادم بهخاطر وجود یک توده دردناک در بیضه و همچنین خس خس سینه بیمار. هرچند آن متخصص مرا به خاطر تشخیص صحیح تحسین کرد، اما تشخیص من دو ساعت زمان برده بود. این در حالی بود که متخصص داخلی توانسته بود بیماری را در طول یک جلسه معاینه تشخیص دهد. این بیمار و این خاطره در ذهن من حک شد تا همیشه به یاد داشته باشم که یک “پزشک خوب”، در کنار این که باید معاینه جامعی از بیمار انجام دهد، باید سرعت در تشخیص را نیز رعایت کند.”
معاینه جامع و تشخیص سریع، از معیارهای مهم یک “پزشک خوب” است.
غلبه بر محدودیتها
پزشکان در دوره کارورزی، هیچ نوع تعطیلاتی ندارند و حتی شبها نیز باید آماده تماس باشند. در بخش، هر پزشک مسئول تعداد مشخصی بیمار است و مسئولیت مراقبت از آنها را برعهده دارد. پس از دوره رزیدنتی، یکی از چالشهای پیش روی متخصصان از جمله جراحان ارتوپد در بیمارستانهای شلوغ، مراقبت از تعداد زیادی بیمار بهطور همزمان است. اغلب بیمارستانهای دولتی بهویژه در مناطق محروم، با کمبود نیروی متخصص و آموزش دیده روبهرو هستند. دانش جدید، تکنیکهای بهروز و درمانهای جدید برای بیماریهای اسکلتی عضلانی در حال رشد و گسترش هستند. تغییر و تحولات ممکن است رزیدنتها را از فکر به این که چگونه یک “ارتوپد خوب” باشم، معطوف به پیچیدگیهایی کند که در اثر محدودیتهای زمانی و تعداد بالای بیماران در ذهن او ایجاد میشود. معاینه جامع و بررسی کامل علائم و اختصاص دادن زمان کافی به هر بیمار، اهمیت بالایی در تشخیص بیماریهای ارتوپدی دارد؛ هنگام ایجاد درد در یک مفصل یا یک عضله یا اسکلت خاص، اغلب روی معاینه همان بخش از بدن تمرکز میشود؛ در حالی که شانه درد بیمار ممکن است ناشی از التهاب دیافراگم باشد و همچنین زانو درد ممکن است ریشه در هیپ بیمار داشته باشد.
ارتباط پزشک و بیمار
یکی از دغدههای یک پزشک خوب، داشتن ارتباط مناسب با بیمار برای ارائه هرچه بهتر خدمات درمانی به او است. در بستر این ارتباط، میتوان رزیدنتها را طوری آموزش داد تا در آینده، این چالش به یک نقطه قوت در حرفه پزشکی تبدیل شود.
در همین مورد شاید برایتان جالب باشد تا مصاحبه یکی از برجسته ترین پزشکان داخل ایران را مطالعه کنید :
اطرافیان مدتهاست که آقای دکتر و خانم دکتر صدا کردن را شروع کردهاند. انتظارات والدین، خانواده، اطرافیان و …، اما واقعیت این است که پس از 16 سال تازه به اول راهی رسیده ای که باید طی کنی.
و عجیب اما واقعی اینکه شادی قبول شدن در رشته دکتری برای بسیاری از دانشجویان خیلی زود تمام میشود، چند نفر از شما حاضر هستید در یک اتاق کنار یک جسد ایستاده و با جزئیات اعضای داخل بدن یک انسان دیگر نگاه کنید؟ این تنها یکی از سختیهایی است که از اول راه دکتر شدن همراهیتان میکند. با روپوش سفید پوشیدن که نمیشود دکتر شد، باید قوی باشی آنقدر که بتوانی تمام کتابهای سنگین پزشکی را حمل کنی.
و در حالی که نظام معیوب آموزشی ما در بسیاری از رشتهها موجب شده است کل ترم کلاسی محدود به خواندن یک جزوه و نه حتی یک کتاب کامل باشد، دانشجوی رشته پزشکی بودن یعنی هرگز از این خبرها نیست و باید حسابی اهل کتاب و درس باشی.
عجیب اینکه اطرافیان همان سال اول انتظار دارند تو مسلط به درمان همه بیماریهای ممکن باشی و کسی هم «نمیدانم» را هرگز قبول ندارد. «مگر تو دکتر نیستی» را همه دانشجویان پزشکی شنیده اند. حتی از همان روزهای اولی که وارد ترم اول کلاسهای پزشکی میشوند.
همه مشکلات تحصیل در رشته پزشکی دهها برابر میشود، وقتی وضعیت مالی خانواده خوب متمایل به عالی نباشد. موضوع ساده نیست، پدر و مادری که 16 سال مدرسه خرجت را داده اند، اکنون باید هفت سال دانشگاه هم خرجت را بدهند. بزرگ شده ای نیاز به استقلال مالی داری، همسنهای تو مدتهاست که زندگیشان را ساختهاند اما تو هنوز دانشجو هستی. کسب درآمد عملاً ممکن نیست چرا که اگر میخواهی با موفقیت درست را به پایان برسانی و در تخصص مورد علاقه ات قبول شوی باید تمام وقت، انرژی، مال و اموال و … را صرف تحصیل کنی.
یک سال، دو سال، سه سال، هفت سال بی پولی کشیدن خیلی سخت است
و بعد از همه این سالها درس خواندن شاید، آن همه نه قطعاً بلکه شاید اسم و رسمی به هم بزنی و پزشک معروفی شوی. این گروه پزشکان هستند که طبیعتاً به دلیل تخصصشان درآمد خوبی دارند اما در کشور ما فرقی نمیکند، همه از پزشکان انتظار دارند ثروتمند باشند حتی اگر آن پزشک یک پزشک عمومی باشد.
بسیاری در میانه راه منصرف میشوند، بسیاری تحصیلاتشان را به همان دوران هفت ساله محدود میکنند و پزشک عمومی میشوند، در این میان همه عده ای وارد کارهایی مانند سیاست، مدیریت و … میشوند.
تازه بعد از همه این مشکلات است که با قصور یک همکار همه آنهایی که بارها پایشان به مطب تو رسیده، درمان شده و دعایت کردهاند، میشوند منتقد تو و به یکباره تمام نگاهها از قداست حرفه ات برداشته میشود.
تحمل همه اینها است که از یک دانشجوی ساده یک پزشک میسازد، اما …
اما عده ای ادامه میدهند، باید قداست برداشته شده به حرفه پزشکی بازگردانده شود. آنها ادامه میدهند، چرا که برای آنها پزشک شدن کافی نیست، هدف نیست. مشکلات برایشان طبیعی است، آگاهانه این راه را انتخاب کردهاند. از همان اولی که آمپول زدن یاد میگیرند، خدمت کردن را هم یاد میگیرند، نگاهی به پزشکان داوطلب در هلال احمر، اردوهای جهادی، اعزام پزشک به مناطق محروم، پزشکان بدون مرز، پزشکان حاضر در بحرانها و … بیندازید، همین پزشکان اگر همین کار را در مطلبهای خود انجام دهند چه قدر درآمد کسب میکنند؟
این پزشکان هستند که سختی تمام دوران تحصیل، بی پولی، شب زنده داری، شیفت بیمارستان بودن، انترن بودن و … را نه با زیرمیزی که با خدمت صادقانه به خلق در میآورند.
همینها هستند که وقتی بیماری میگوید پول ندارد، صحنه ای که هزاران بار دیده و شنیده اند و حتی میدانند برخی بیماران صادق نیستند کوتاه میآیند و خدا شاهد است که وضع مالی بسیاری از آنها هم خوب نیست. حداقل به اندازه ای که مردم فکر میکنند خوب نیست.
چهره بیمار را که نگاه میکنند میدانند مشکلش چیست اما وقت میگذارند و به حرفهایش گوش میدهند اجازه میدهند بیمار از دردش بگوید، با او همدردی میکنند چرا که میدانند بخش مهمی از درمان همین همدردی است.
میدانند دعای پزشک در حق بیمار کارگر میافتد، بیمارانشان را دعا میکنند، روی گشادهشان به هزار قرص و آمپول و کپسول میارزد. هرگز، هرگز فراموش نمیکنند که فقط وسیله هستند و طبیب اصلی خداست و خداست که شفا میدهد، این را به بیمارنشان هم میگویند.
اینکه تو متخصص چشم باشی و اطرافیانت انتظار داشته باشند جراحی باز قلب انجام دهی عصبانیشان نمیکند، از رسول الله (ص) طبیب الدوار بودن را آموخته اند، به دنبال بیمار میگردند، به بالین بیماران میروند و همه اینها از آنها نه یک پزشک که یک طبیب ساخته است،